-
کاکتوس زنده!
جمعه 15 دیماه سال 1391 21:34
رفتیم گلفروشی، داشتیم کاکتوسها رو (با ذهنیت پلید خریدن کاکتوس به جای گل ) نیگاه میکردیم، آرزو میگه: «آدم باورش نمیشه اینا هم موجود زندهن!» داریم نیگا میکنیم به ظاهر به نظر، سختشون، و تیغ تیغهایی که انگار چیزی شبیه یه مجسمهی بیروح پلاستیکیه؛ من میگم: حتی گل میده! و نگا ه مون روی کلهی نمیدونم چرا قرمزهشه که کمکی...
-
یک بزرگنمایی بیخود از یک اتفاق معمولی!
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 22:19
آدمایی که چشمای بینایی دارن، کسایی که وقتی دارن راه میرن اطرافشون رو نگاه میکنن و میبینن، منطقا نباید آدمای دوستداشتنیای باشن! دقیقا نمیدونم این آدما awkward moment های زیادی دارن، یا awkward moment های زیادی برای بقیه ایجاد میکنن؛ بستگی به روحیهشون داره! ((: تصور کنین این آدم وقتی تو خیابون راه میره با یکی چشم تو...
-
آشم آرزوست
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 00:38
خیلی وقتها به این فکر میکنم که وقتی برگشتم ایران و فامیل میخواستند به صرف شام و ناهار مهمونم کنند آیا میتونم بهشون پیشنهاد بدم که چه غذاهایی برام بپزند یا نه. خوب میدونم که اونا قصد دارند با کباب و جوجه ازم پذیرایی کنند در حالی که من دلم برای آبگوشت، آش ، قورمه سبزی، بریونی و غذاهایی از این دست تنگ شده. توضیحِ...
-
نقطه بهینه
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 16:31
تو این شکل (فرض کنید!) نقطههای A و B و C و D، ارزش یکسانی دارند یعنی در واقع از نظر توانایی (محور عمودی!) مثل همن تنها تفاوتشون توی جایی هست که قرار دارند و در واقع نسبت تواناییشون به اطرافیانشون هست. (اینجا فقط دو نقطهی راست و چپ هر کسی رو اطرافیانش فرض کنین) معلومه که هیچکدوم توی ماکسیمم مطلق جهانی یا مینیمم مطلق...
-
داستان
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 00:29
یه روز یه پسر بود که اسمش آقا الاغه بود... توی جنگل زندگی می کرد... دندوناش رو هم مسواک می زد... الینا دی ماه ۱۳۸۹
-
زرییییییییییییییییییی
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 22:18
زهرا زری هلینا به جون ... اگه دوباره متنی که نوشتی رو پاک کردی من می دونم و تو! اصلاْ همینه که هست!
-
دلیل
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 13:15
از این چیزا شنیدید که می گند مثلا پسته تا وقتی که دهن باز نکنه معلوم نمی شه که پوچه، یا هر چی مثل اون. خوب حق با اوناست. پی نوشت. بابته نظر ها متاسفم ولی آرزو حق با صبا است و فاطمه تو هم همین طور
-
نظر برای آرزو
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 12:13
متنم بیشتر از ااونه که تویه نظرات بنویسم ولی آرزو این نظر من در مورده "آینده" ته! و اگر بهت قول نداده بودم که نظرمو مینویسم هیچوقت اینجا نمی نوشتمش یه بار ما رفته بودیم بیرون . من و تو (آرزو) و مریم و من مثل اکثر موارد داغون بودم بهتون گفتم چرا آدم باید برای زندگیش برنامه بریزه و چیزی رو بخواد وقتی احمقانه...
-
رگرگ و تگبار...
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 17:37
بچه ها امروز رگرگ و تگبار اومد ... یادتونه ۳ سال پیش دقیقا در همین روز(۷ فروردین!) و در همین حدودای ساعتی که امروز اومد(۲:۳۰ اینا...) رگرگ و تگبار اومد؟؟؟ عید و سال نوی همتون خیلی مبااااااااااااااارک باشه... (:
-
زندگی و حرف!
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 18:15
توی بحث امروز مطهره دوتا حرف جالب زد، که بااینکه با پیش فرض هاش موافق نبودم اما نتیجه ای که گرفت رو دوست داشتم!: 1. آدما زنده اند که با هم زندگی کنن ...(برا دل زهرا!: "ما" زنده ایم برا اینکه باهم زندگی کنیم!) 2. با آدما حرف بزن نه چون نیاز داری که باهاشون حرف بزنی، چون اونا نیاز دارن حرف تو رو بشنون!!! (از...
-
کی بیشتر می فهمه ؟
جمعه 1 آبانماه سال 1388 23:16
کی بیشتر می فهمه ؟ خیلی وقتها احساس می کنم که الینا (برای کسایی که نمی دونن : الینا بچه خواهرمه که 1 سال و 7 ماهشه ) با اینکه نمی تونه حرف بزنه داره حرف می زنه. چیزایی می گه که ما نمی فهمیم ولی اون حرفشو می زنه و چرت و پرت نمی گه. زبونش خیلی نامفهومه. فقط یه سری کلمه ها رو تقریباً عین آدم می گه مثل مامان ، بابا ، دَدَ...
-
یازده
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 21:45
چیزی که هیچ کس در مورد روز تولد نمی داند وهرگز به تو نمی گوید این است که وقتی یازده ساله می شوی همچنان ده ساله ، نه ساله ، هشت ساله ، هفت ساله ، شش ساله ، پنج ساله ، چهار ساله ، سه ساله ، دو ساله و یک ساله هستی . و وقتی صبح روز تولد یازده سالگی ات از خواب بیدار می شوی ، انتظار داری که احساس یازده ساله بودن داشته باشی...
-
باهوش تر از انسان
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 21:35
امروز سر هوش مصنوعی بحث سر این بود که : " آیا بشر قادر هست ماشینی بسازه که از خودش باهوش تر باشه؟؟؟ " هست؟؟ ............... پ.ن: ماشین شامل هر نوع کامپیوتر و ربات و ... هم میشه. پ.ن2: این سوال با اون که میگه "آیا خدا میتونه سنگی بسازه که خودش نتونه بلند کنه؟" کلا فرق فوکوله!!
-
حس ششم ۲
جمعه 20 شهریورماه سال 1388 12:57
فیلم Human Mind یکی از مستند هایی بود که فرزانه داده بود (که مال امیر بود) یکی از قسمت هاش (که احتمالا بر زهرا آشناس!) ماجرای یه سرپرست گروه آتش نشانی ( Andy Kirk )بود که این گروه توی یکی از ماموریت هاشون (در سال 2001) تونسته بودن یه محلی ( Bingo Hall ) که آتش گرفته بود رو کنترل کنند اما وقتی اوضاع کنترل شده بوده و به...
-
خود دیگر
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1388 21:31
سلام. بی مقدمه شروع می کنم. تا حالا شده حس کنین که زندگیتون بدون یه نفر مشخصی خالیه. نه. بذار این جوری بگم. آدمهایی هستن که همیشه کنارمونن.همیشه . و باهاشون خوشیم.زندگی قشنگه. بعد یه مدت کوتاهی نیستن.به هر دلیلی. نمی تونن باشن یا نمی خوان یا...هرچیز دیگه ای. بعد کسلی. خسته ای. اعصاب نداری. حوصله ی هیچ کس رو نداری....
-
حس ششم
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 18:36
ویکی پدیا : "حس ششم (به انگلیسی : sixth sense ) یا درک ماواری طبیعه (به انگلیسی : Extrasensory perception ) که فرد به کمک نیرویی که وابسته به هیچ یک از حواس پنجگانه فیزیکی نیست قادر است تا از رخدادهایی در آینده اطلاع یابد." ........................................................ ۱. حس ششم وجود داره...
-
نتیجه=
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1388 17:54
دیشب یه فیلم دیدم نه دیدیم واقعا لذت برد(ی)م تخمه شکوند(ی)م مسخره کرد(ی)م و خندید(ی)م. و چون من از اون دست بچه هایی ام که هیچ کاری رو بدون نتیجه گیری رها نمی کنم! به این نتیجه رسیدم: ******هر فیلمی لذتبخش می تونه باشه اگر با دلیل و جو مناسب خودش دیده بشه****** به خودم افتخار می کنم که این نتیجه گیری های در حد فارابی...
-
لحظه
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 23:00
کنار الینا خوابیده بودم. الینا توی بغلم بود. پشتش به من بود. احساس آرامش خاصی داشتم. گوشمو گذاشتم روی کمرش و به صدای قلبش گوش دادم. خیلی سریع می زد . یاد قلب خودم افتادم. وقتهایی که استرس دارم قلب منم همینجوری می زنه. سرشو بوسیدم و نگاش کردم. همینطور که داشت می خوابید انگشت شست دست چپشو می مکید. یه لحظه احساس کردم که...
-
منم بازی
شنبه 31 مردادماه سال 1388 20:25
سلام بر همه ی رفقای باحال خودم . منم خوبم. خب گفتم اول بیام بازی بعد موضوع مطرح کنم. خب اومدم دیگه. حالا موضوع: خب چی بگم؟؟؟؟ مریضی ایده نداری پست ول می دی؟؟؟؟ عرضم به خدمتتون که: بیاین بحث کنیم که اگه خدایی نکرده یه روز من طراح صنعتی بشم و بخوام یه ماشینی هواپیمایی وسیله ای چیزی اختراع کنم ، چی از آب در میاد. تازه...
-
هوش مصنوعی
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 01:41
امروز بحثمون سر هوش مصنوعی بود ...(کنفرانس آقای حق شناس) http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%B4_%D9%85%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C اینکه یکی از اهداف این علم ساخت ماشینی با توانایی ها و هوش انسانه یا حتی فراتر .... یا مثلا همون طوری که توی آزمایش توریگ توی لینک گفته ماشینی که قابل تشخیص از انسان نباشه!(خیلی...
-
اطلاعات
شنبه 24 مردادماه سال 1388 01:15
مکان بحث : خانه ریاضیات! موضوع : تئوری اطلاعات! وقتی داشتیم سر این موضوع از آقایی به نام آقای مهدویانی راهنمایی می گرفتیم به یه قسمتی کشید که جالب بود... ک.م: فرض کنید کل ماده و انرژی اطرافمون رو حذف کنیم . چی میمونه؟؟ ما:هیچی !! ک.م: مممم....... یکی از ما : خب حتی افکار هم ،اگه ماده نباشه نیست دیگه... هیچ اطلاعاتی هم...
-
سلام به همه
یکشنبه 18 مردادماه سال 1388 02:41
سلام به همه . منم از این ایده خوشم اومده . توکلیه دیگه !!! کاریش نمی شه کرد . حالا سر چی بحث کنیم ؟ من می گم بیایم سر این بحث کنیم که چرا من و توکلی و زری فقط می ریم گلبرگ ؟ اگه کسی نمی دونه گلبرگ کجاست بگه تا من کامل توضیح بدم !!!