بحث!!!

این وبلاگ برای اینه که بحث های ماها (؟!) هر چه قدر هم الکی باشه توش نوشته بشه!

بحث!!!

این وبلاگ برای اینه که بحث های ماها (؟!) هر چه قدر هم الکی باشه توش نوشته بشه!

کاکتوس زنده!


رفتیم گل‎فروشی، داشتیم کاکتوس‎ها رو (با ذهنیت پلید خریدن کاکتوس به جای گل ) نیگاه میکردیم، آرزو میگه: «آدم باورش نمیشه اینا هم موجود زنده‎ن!»

داریم نیگا میکنیم به ظاهر به نظر، سختشون، و تیغ تیغ‎هایی که انگار چیزی شبیه یه مجسمه‎ی بی‎روح پلاستیکیه؛ من میگم: حتی گل میده! و نگاهمون روی کله‎ی نمیدونم چرا قرمزه‎شه که کمکی به روح‎دار شدنش نکرده بود! (گل نبود، یه قسمت از خود کاکتوس، قرمز بود، مث یه کلاه!)

داشتم برا زهرا تعریف میکردم؛ زهرا میگه باهاش همزادپنداری دارم (صرفه‎نظر از اینکه مخالفم!)

میگم وای؟

زهرا: «cause it doesn't matter how dead I may look..There's life inside me..»

زندگی و حرف!

توی بحث امروز مطهره دوتا حرف جالب زد، که بااینکه با پیش فرض هاش موافق نبودم اما نتیجه ای که گرفت رو دوست داشتم!:

1. آدما زنده اند که با هم زندگی کنن ...(برا دل زهرا!: "ما" زنده ایم برا اینکه باهم زندگی کنیم!)

2. با آدما حرف بزن نه چون نیاز داری که باهاشون حرف بزنی، چون اونا نیاز دارن حرف تو رو بشنون!!! (از طرف من، در نقش شنونده، این حرف تایید می شود (: )

.................

پ.ن: دوست داشتم حرفت رو جوری که میخواستم تغییر بدم D: